فانوس ماه رابدست گرفته ام تا آذین بندم
وحشت شب راوبانک برآورم سپیدی صبح راکه ای خفتگان
خفته دردیارنیستی بیدارشویدتک سواران عشق بی نیازازتمام نیازمندیها
ودلتنگیهای مرسوم شهبازواربه شوق دیدن لاله های درخشان سرزمین آفتاب
سواربرپشت ابرهای شوخ طبع وبازیگوش
به آرامی میروندومنتظر
نمی مانند......
صدای طرب انگیزآبشارهادرگوششان وسرودشورانگیز بادها
بدرقه ی راهشان میباشد..........
اشکهایتان رانثارشان کنیدتاقلبهایتان یادشان را به وسعت زمین نقاشی
کنند..................
موضوعات مرتبط: 157-فانوس ماه................، ،
برچسبها: